وقتي ذهنيت مراجع شفاف ميگردد. منابع و موانع را واضح تر مي بيندو قادر است با تقويت مهارت هاي ذهني با تكيه بر روانشناسي مثبت نگر ، از كنترل رفتارش در جهت اجرايي نمودن خواسته اش بهر ببرد.
چرا براي كمك به مراجع در تقويت ويا بهبود عملگرايي اش، سراغ بازكردن گره هاي ذهني او مي رويم؟ شايد به اين دليل باشد كه عملگرايي بسيار به ذهنيت وابسته است.
اگرچه كه محوريت جلسات كوچينگ بر خواست مراجع است. ولي كوچينگ فرايندي است كه در آن كوچ و مراجع توامان از آگاهي و عملگرايي خودشان و يكديگر بهره مند مي شوند.
بپذيريم كه هر مراجع فردي است با ويژگي هاي خاص احساسي، رفتاري، باورها، علايق و ارزش هايي كه منحصر به فردست. پس به عنوان كوچ بايد به درك مشابهي نسبت به موضوعات مورد نظرش برسيم.
چرا كوچ ممكن است از "نمي دانم" مراجع بترسد؟ شايد كوچ به دنبال تشخيص مشكل مراجع يا ارائه راهكار بر اساس پيش فرض هاي خودش است و نگران است كه نتواند حلقه مفقوده ذهن شلوغ اورا پيدا كند.